خاکریز
خاکریز

خاکریز

فرمانده لشکری که به دیدار دختر سرطانی اش نرفت

سید ابراهیم نیاکی پسر آن فرمانده ی رشید خاطره ای بسیار شنیدنی و تکان دهنده از پدر خود دارد که به خوبی نشان گرد دینی بزرگ است که شهدایی چون او بر گردن ملت ایران دارند:

خواهر کوچکی داشتیم که در نوجوانی به سرطان استخوان مبتلا شد. در زمان عملیات «الی بیت المقدس» (آزاد سازی خرمشهر) که پدرم در حال فرماندهی لشکر ۹۲ زرهی در خوزستان بود بیماری خواهرم شدت گرفت و همه از او قطع امید کردند پدرم به این فرزند ته تغاری اش علاقه زیادی داشت و خواهرم هتاریخ  خیلی خاطر ایشان را می خواست. با قرارگاه تماس گرفتیم و به پدر اطلاع دادیم که دخترش آخرین روزهای عمرش را طی می کند و هر چه زودتر خودش را برای آخرین دیدار با او برساند. اما پدر قبول نکرد که بیاید. گریم که پدر نتوانست به دیدار خواهرم بیاید و آخرین لحظات عمر خواهر در کنارشان باشد. ایشان در جواب اصرارهای مادرم گفت «این سربازانی که الان در حال جنگ با بعثی ها هستند همه شان فرزندان من هستند الان من وظیفه دارم کنار آن ها باشم و همراهشان بجنگم»خواهرم در سن ۱۶ سالگی فوت کردند و پدرم تا چهل و هفت روز بعد از وفات دختر ته تغاری اش هم نتوانست به خانه برگردد. فرمانده ی شهید امیر «سید مسعود منفرد نیاکی»  در ۶ مرداد ۱۳۶۴ بال در بال فرشتگان گشود در بهشت زهرای تهران - قطعه ۲۶ - ردیف ۸۰ - شماره ۴۷ در انتظار قیام مولایش آرام گرفته است. روحمان با یادش شاد.

 آنروز که علمدار حسین (ع) از نوشیدن آب فرات انصراف داد یزیدیان  پنداشتند که شکست رزمجوی تشنه حسین برایشان آسان شد . اما غافل بودند از اینکه آن فداکاری نهالی میکارد تا در تاریخ برای بارها و بارها ثمر بخشد و امروز نیز فرمانده پیگیر راه حسین ( ع) از شهد شیرین زیارت فرزند بیمارش منصرف می گردد تا یادآور آن واقعه عظیم باشد .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.